مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

پیام های کوتاه
بایگانی
يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۱۶ ب.ظ

تاریخچه تاسیس آل سعود_2

2. عبدالعزیز بن محمدبن سعود
بعد از درگذشت ابن سعود، پسر او عبدالعزیز بن محمدبن سعود، با دخالت ابن عبدالوهاب جای‏ پدر راگرفت. او داماد ابن عبدالوهاب بود و همچون پدرش بسیار سفاک و خون‏آشام بود که پاره‌ای از جنایات او را یادآور می‌شویم:
الف: اشغال احساء
قوای‏ حکومت‏ به جانب احساء حرکت کرد و در بین راه، هر آنچه از اموال مسلمین را به چنگ آورد، تاراج کرد و هر مقاومتی‏ که در بین راه، در مقابلشان صورت ‏گرفت، با بی‏رحمی‏ تمام سرکوب کردند، حتی‏ به نخلستان‌ها هم رحم نکرده، همه را نابود ساختند و بدین ترتیب احساء تسلیم گردید.
در سال 1796م. اهالی‏ آن تصمیم بر رهایی‏ از سلطة وهابیون گرفتند ولی با نیروهای قوی‏ و مجهّز سعودی‏ مواجه شده، مجدداً سرکوب گردیدند.
ابن بشر درباره چگونگی‏ تسلیم اهالی‏ احساء می‌‏نویسد:
امیر نجد بعد از نماز صبح، حرکت خود را به احساء آغاز کرد. وقتی‏ که لشکریان به نزدیکی‏ احساء رسیدند، نیروهای‏ مسلح بر روی‏ رکاب اسبان ایستاده، به یک باره با تفنگ‏های‏ خود شلیک کردند. این عمل باعث گردید بسیاری‏ از زنان حامله، سقط جنین نمایند... شهر اشغال گردید و بعد از اشغال، امیر نجد وارد شهر شده، چند ماهی‏ در آنجا اقامت نمود. او هر کسی‏ را که اراده
می‏کرد، به قتل می‏رساند، یا از احساء اخراج می‏کرد و یا به زندان می‏انداخت و هر آنچه می‏خواست به تاراج می‏برد و خانه‏ها را تخریب می‏کرد؛ «وضرب علیهم ألوفاً من الدراهم و قبضها منهم و ذلک لما تکرّر منهم من نقض العهد و منابذةالمسلمین و أکثر منها القتل...» یعنی هزاران درهم جزیه و مالیات بر آنان تحمیل کرد و دریافت نمود. چون اینان پیمان‏شکنی‏ کردند، پس بسیاری‏ از آنان را به قتل رسانید. وقتی‏ ابن سعود قصد کوچ کردن از احساء را داشت، بسیاری‏ از بزرگان و رؤسای‏ آن دیار را به همراه خود به درعیه برد و آنها را در این شهر اسکان داد و به جای‏ خود در احساء شخصی‏ به نام ناجم را که از طرفدارانش بود، گُمارد.( عنوان المجد، ج‏1، ص105)
ب: یورش به کربلا
در سال 1216ق. سعودبن عبدالعزیز با قشون بسیاری‏ متشکل از مردم نجد، به قصد عراق حرکت کرد. وقتی‏ به شهر کربلا رسید، آنجا را محاصره نمود. بعد از وارد شدن به شهر، به قتل‏عام مردم پرداختند و به خزانة‏‏ حرم امام حسین‏ (ع) دست برد زده، ضریح آن حضرت را شکستند و اموال فراوان و اشیای نفیس آن را به غارت بردند.
آیة الله سید جواد عاملی، ‏ که خود شاهد حوادث و از مدافعان شهر نجف اشرف بوده، می‏گوید: «امیر نجد در سال 1216ق. به بارگاه امام حسین‏ (ع) تجاوز نمود و اموال آن را به غارت برد. نیروهایش مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده، اموالشان را به غارت بردند و به قبر حضرت امام حسین‏ (ع) جسارت نموده و بقعه را تخریب کردند، سپس بر مکة مکرمه و مدینه منوره متعرض شدند و هر آنچه که خواستند در قبرستان بقیع انجام دادند و فقط قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) از دست آنان مصون ماند.( مفتاح الکرامة، ج5، ص512)
کورانسیز در وصف جنایات وهابی‏ها می‏گوید:
«عادت شیعیان این بودکه در روز عید غدیر خم، جشن‌هایی‏ بر پا می‏کردند؛ لذا همگی‏ برای‏ اقامة جشن عید به نجف اشرف می‏آمدند. به همین دلیل شهرهای‏ شیعه‏نشین عراق، به خصوص کربلا، خالی‏ از سکنه می‏شد. وهابی‌ها از این فرصت استفاده کردند و در غیاب مدافعان، به شهر حمله بردند. در شهرکه فقط افراد ضعیف و سال‌خورده باقی‏ مانده بودند، توسط سپاه 12 هزار نفری‏ وهابیون به قتل رسیدند و هیچ کس در این جنایت زنده نماند؛ به طوری که تعداد کشته شدگان در یک روز به 3 هزار نفر رسید(تاریخ البلاد العربیة، ص126، طبق بعضی‏ از گزارشها، وهابیون پنج‌هزار نفر‌را‌ کشته‌وپانزده‌هزار‌نفر را مجروح‌کردند؛ موسوعة‌العتبات، ‌ج8، ص273)
فیلبی‏ در تاریخ نجد می‏ نویسد: امیر نجد با لشکر پدر خود به کربلا حمله کرد وبعد ازمحاصره شهر، وارد شهرگردید. سپس ضریح امام حسین‏ (ع) را ویران نموده و جواهرات آن را غارت کردند و هر آنچه از اشیای قیمتی‏ در شهر وجود داشت، به تاراج بردند. ممکن است تصوّر شود که وهابیون تنها بلاد شیعه‏نشین را مورد تاخت و تاز خود قرار می‏دادند، ولی‏ این تصوّر به هیچ‏وجه درست نیست زیرا آنها، کلیه مناطق مسلمان‏نشین حجاز، عراق و شام را آماج حملات خود قرار می‏دادند که تاریخ در این مورد از هجوم وحشیانه آنان گزارشهایی‏ را ثبت نموده است.
نویسنده کتاب مذکور، فردی‏ انگلیسی‏ الأصل، به نام «سنت جون سَره» است و وی‏ مدت زیادی‏ در نجد به سر برده و روابط خوبی‏ با سعودی‏‌ها داشت.
ج: اشغال طائف
در اواخر سال 1217ق. وهابیون بر حجاز دست‏درازی‏ نموده، بعضی‏ نواحی‏ آن را غارت کردند سپس به طائف تاختند. امیرِ طائف، که شریف غالب بود، به دفاع از شهر برخاست. لیکن درجنگ شکست خورد وبه طائف برگشت و خانه‏اش را آتش زد و سپس به مکه گریخت.
وهابی‏ها که ظرف سه روز توانستند با قهر و غلبه وارد شهر شوند، بعد از ورودشان به شهر، به قتل‏عام مردان پرداختند و زنها و بچه‏ها را به اسارت بردند و این روش وهابیون بوده است که وقتی‏ چیره می‌شدند، این خشونت و سیاست وحشیانه را اِعمال می‏کردند. لازم به ذکر است که قبر ابن عباس (ره) از تجاوز آنان در امان نماند.( اخبار الحجاز و نجد فی‏ تاریخ الجبرتی، ص93)
زینی‏ دحلان می‏نویسد: لشکریان سعودی‏ در ذی‏قعدة 1217ق. وارد شهر شده، به قتل عام مردم پرداختند. آنان به صغیر و کبیر رحم نکردند؛ طفل شیرخوار را روی‏ سینه مادر سر بریدند. گروهی‏ از اهالی‏ طائف، که به خاطر ترس از هجوم وهابیان، از شهر خارج شده و پا به فرار گذاشته بودند سواران لشکر سعودی‏ آن‌ها را تعقیب کرده و اکثرشان را به قتل رساندند. وارد خانه‌ها شده، کسانی‏ را که در خانه‏‌ها بودند کشتند و چون در خانه‏ها کسی‏ باقی‏ نماند، به دکان‏ها و مساجد رفته، هرکه را در آن‏جا یافتند کشتند. بعد از آن، تمام اموال غارت شده را از شهر خارج و همه را در یکجا جمع کردند که کثرت مقدار آن به مانند کوهی‏ جلب توجه می‌کرد. سپس خمس این اموال تاراج شده را به امیر سعود دادند و بقیه را در میان خود تقسیم کردند، ولی‏ کتاب‏ها را که در میان آن تعدادی‏ مصحف شریف و کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار ریختند.
د: غارت مکه مکرمه
در سال 1217ق. وهابی‌ها تصمیم گرفتند بر مکه مکرمه استیلا یابند؛ بدین منظور، ارتشی‏ را در اوّل ماه‏های‏ حرام (که حتی‏ اعراب جاهلی، جنگ در این ماهها را حرام می‏دانستند) برای‏ حمله مهیّا کردند. خبر این توطئه زمانی‏ منتشر شد که مردم مشغول انجام فریضه حجّ بودند. در میان حجاج، امام مسقط، سلطان بن سعید و نقبای وی و نیز امرایی‏ از مصر و شام و... حضور داشتند. شریف غالب (امیر مکه) از آنها کمک خواست، امّا جوابی‏ نشنید. از این رو خود، مردم را بعد از اتمام مناسک حجّ به جهاد علیه وهابیان فراخواند، امّا مردم اعتنایی‏ به او نکرده، با دلایل واهی، برای‏ دفاع، از خود سستی‏ نشان دادند. شریف غالب مجبور شد، به همراه یارانش با خزائن و ذخایر مالی، از مکه فرار کند. در این میان بسیاری‏ از مردم مکّه به جده گریختند. امیر نجد با لشکرش در روز دهم ماه محرم وارد مکه گردید، بدون اینکه مردم مقاومتی‏ از خود نشان دهند. او همان جنایاتی‏ را که نسبت به اهل طائف روا داشت، با مردم مکه نیز انجام داد.( تاریخ الجبرتی، ص93) علمای مکه را مجبور کرد تا عقاید ابن عبدالوهاب را بپذیرند و کتاب‏های‏ او را تدریس نمایند و نیز مسلمین سایر مناطق را از انجام حج و عمره منع کرد و ارتباط بین اهالی‏ مکه و مدینه را قطع نمود؛ به انگیزه اینکه کمکی از طرف مدینه به اهل مکه نرسد و یا تجارتی که بین این دو شهر بود، از رونق بیفتد.( اخبارالحجاز و نجد فی‏ تاریخ الجبرتی، ص93)
هـ: انهدام بارگاه
وهابیان بعد از استیلا بر مکه، بسیاری‏ از ضریح‏ها و قبوری‏که دارای‏ گنبد و بارگاه بود و مسلمانان برای احترام و اکرام به صاحب قبر، آن را بنا کرده بودند، تخریب کردند و همین اَعمال را با قبور مدینه نمودند و در ظرف سه روز تمام آثار اسلامی‏ را از بین بردند.( عنوان‏المجد، ص122)
شریف غالب به همراه شریف پاشا، حاکم جدّه متّحد شده و به اردوگاه وهابیون که در اطراف مکه بود، یورش بردند و با طرفداران آنها که از قبایل مجاور مکه بودند، به مبارزه پرداختند که نتیجه‏اش زمین‏گیر شدن وهابی‏ها در آن مناطق بود. بدین ترتیب به دلیل فجایعی‏ که وهابیون به بار آوردند، شکست سختی‏ از سوی‏ این دو حاکم خوردند.
و: قتل عبدالعزیز
جبران شامیّه، از نویسندگان وهابی می‏نویسد: شیعیان از ماجرای‏ کربلا و فجایعی‏که وهابیّت در آن شهر انجام داد، مصیبت زده و دردمند بودند؛ لذا بعد از دو سال توانستند انتقام خود را از امیر نجد بگیرند. ماجرا بدین شکل بود که عبدالعزیز در سال 1218ق. در مسجد مشغول نماز بود که با خدعه‏ای‏ به قتل رسید.
فیلبی‏ می‏نویسد: قاتل، خود را در پوشش درویشی‏ درآورد و به شهر درعیّه رفت و چند روز در آن شهر، پشت سر عبدالعزیز نماز خواند. در یکی‏ از روزها که عبدالعزیز مشغول نماز بود، ناگهان خود را روی‏ او انداخت و با چاقویی، شکمش را درید و با شتاب به جای‏ اوّل خود برگشت. مردم که وی را شناختند، دستگیرش کرده، کشتند.( آل سعود ماضیهم و مستقبلهم، ص64)
ابن بشر می‏گوید: قتل عبدالعزیز، امیر درعیّه، ضربه جدیدی‏ بر پیکره وهابیّت بود. وی‏ در پاییز سال 1803م. ‏ در مسجد، به دست درویشی‏ ناشناخته، که می‏گفتند اسمش عثمان و کردی‏الأصل و ساکن یکی‏ از روستاهای‏ شهر موصل عراق بود، به قتل رسید. این درویش به صورت میهمان وارد شهر شد و در مسجد، هنگامی که عبدالعزیز به سجده رفت، به او حمله کرد و به قتل رسانید. او در صف سوم نماز جای‏ گرفته بود که با استفاده از یک خنجر، شکم عبدالعزیز را پاره کرد و سپس برادر عبدالعزیز را زخمی‏کرد. بعضی‏ از گزارش‌ها حاکی‏ از آن است که قاتل فردی‏ شیعه‏ بوده که در ماجرای‏ کربلا تمام افراد خانواده‏اش به دست وهابیون کشته شده بودند.( تاریخ العربیةالسعودیّة، ص54)

شریف غالب بیش از پانزده سال با عبدالعزیز جنگید و در نهایت، صفحه پر فراز و فرود زندگی‏ عبدالعزیز، با مرگش پایان پذیرفت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۱۲
م.ع

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی