مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

پیام های کوتاه
بایگانی

۵ مطلب با موضوع «عرفان یهود» ثبت شده است

از جمله مباحث مبنایی در باب عرفان‏ها، برداشت آن‏ها از مبدأ هستی است و به دنبال آن، بحث از نسبتی است که آدمیان با این مبدأ پیدا می‏کنند.
درعرفان یهود، هدف عارف «دِوِقوت» یا پیوستگی با خداوند است؛ لذا از وحدت با او سخن می‏گویند؛ اما این خدا، خدایی که در کتاب مقدس، "یهُوَه" نامیده می‏شود نیست؛ عارف یهودی خدایی را باور دارد که نمی توان هیچ شناختی از او داشت. «ان‏سُوف» خدای عارف یهودی نه ارتباط‏گیرنده است نه ارتباط‏دهنده؛ یعنی نه دریافت می‏کند و نه ارسال‏کننده است؛ چراکه از یک‏سو هیچ دستی به آستانش نمی‏رسد و هیچ دعایی به سمت او بالا نمی‏رود؛ از سوی دیگر، مصدر وحی هم نیست و به مخلوقاتش کاری نداشته و از آن‏ها بیگانه است. و بالاتر این که این خدا نیازمند عبادت عارفِ یهودی است و حتی طبق عقاید کابالایی هدف عارف از عبادت و دعا، کمک به خداست تا انوار خدایی خویشتن را که در روز نخستِ آفرینش از او جدا و پراکنده شده‏اند بازیابی کند.
به این دلیل تعریف خدا، صفات و ویژگی‏های او، انفعال و نیازمندی‏اش به مخلوقات، در عرفان یهود می‏تواند به عنوان مبحث زیربنایی مورد کاوش قرار گیرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۳
م.ع

همانگونه که می دانید در دهه های اخیر آموزه های کابالا (عرفان یهود) در بسط و گسترش بسیاری از جریانات انحرافی نوظهور نقش اساسی داشته است . از آنجا که این طریقت را می توان کهن ترین تشکیلات سرّی موجود دانست که تا عصر ما همچنان بی وقفه به فعالیت خویش ادامه داده است، جای شگفتی نیست اگر بیان شود تعالیم این طریقت وارث عقاید و اصول اخلاقیِ بسیاری از اقوامی است که اکنون از آنان به جز نامی باقی نمانده است.

تشکیلات کابالا به علت قدمتی که داشته است سرلوحه ی بسیاری از جریانات زیر زمینی بوده است که از قرون گذشته پایه ریزی شده است و در زمان ما به علنی کردن تشکیلات سری خویش پرداخته است. شیطان پرستی یکی از این تشکیلات پنهانی است که به صورت کلاسیک در ادوار گذشته شکل گرفته است و به صورت مدرن در عصر ما فعالیت خویش را با بنیان گذاشتن کلیسای شیطان آشکارساخته است.
باید توجه داشت که شیطان پرستی یکی از نحله های انحرافی است که برخی مبانی خود را ازکابالا گرفته است، نه آنکه کابالا به عنوان فرقه ای شیطان پرست شناخته شود. هرچند کابالا معتقد است که ریشه شر در خداوند است (شولم، 1385، ص 60) اما به صراحت نمی توان گفت که تعالیم این طریقت حامل تقدس شیطان و پرستش اوست.
آنچه باعث نزدیکی بسیار آموزه های شیطان پرستی و مبانی کابالاست را می توان در چند مورد به طور اختصار بیان کرد:
اول اَعمال سرّی و مرموزانه: کابالا اولین طریقت زیرزمینی است که قرنها فعالیت غیر علنی داشته و تعالیم خود را به صورت سری در هر دوره تنها به یکی از سالکان مستعد انتقال می داده است. این آموزه ها در قرن دوازدهم توسط اسحاق نابینا آشکار شد و از آن پس در اختیار عوام یهودیان قرار گرفت. شیطان پرستی نیز با آموزه های جادویی و شیطانی خود قرنها به حرکت مرموز و غیر اخلاقی خود ادامه داد تا در قرن شانزدهم توسط یک یهودی در دربار پادشاهان اروپایی با انجام مراسم جنسی ویژه به دوره ی انکشاف رسید.
دوم شرگرایی: در کابالا شر امری نسبی است. بر این اساس تصوف یهود معتقد است علت اصلی ورود شر به این جهان، خود خدا یا  به عبارتی تجلیات جدا شده از او هستند. بنابر این شر و قلمرو سیترا احرا( قلمرو شر) بر اثرعملکرد نا متعادل خودِ خداوند به وجود آمده است و اگر انسانها دچار گناه می شوند مقصر خود خداوند است لذا هنگامی که انسان در ورطۀ گناه می‌افتد، خداوند به نحوی در گناه او شریک می¬گردد! (اپستاین، 1385، ص 331 ) اینگونه تعالیم بستر مناسبی برای تقدس نیروهای شر و شیطانی در جریانات منحرفی همانند شیطان پرستی به وجود آورد.
سوم پرداختن به سحر و جادو: تاریخچۀ جادوگری در نزد یهودیان به زمان اقامت ایشان در مصر ( یحیی، 1389،ص 400) و پس از آن  همسایگی با کنعانیان و بابلیان باز¬ می¬گردد. طریقت کابالا در حوزۀ علوم باطنی و حرکت¬های سرّی و مرموز همواره پیشگام قوم خود بوده است. به اعتقاد ایشان جادوگری، یعنی استفاده از نیروهای پنهان بالاتر، برای اداره کردن مردم، به ترتیبی که آنچه می¬خواهیم به دست آوریم. به اعتقاد کابالیست ها برای ارتباط با نیروهای سرّی و مرموز در طبیعت نیاز به آموزشهای کابالاست؛ زیرا تعالیم کابالا طبیعت درونی افراد را تغییر می¬دهد و ایشان را برای ارتباط با نیروهای بالاتر آماده می‌سازد. آموزه¬های باطنی در این طریقت نهایتاً به گسترش خرافه و علوم غریبه در بین ایشان ختم شد.
این تعالیم بیشترین تاثیر را بر گروه شیطان پرستان گذاشته است.
چهارم استفاده از نمادها: بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌پرستی مشهور شده اند در حقیقت همان نمادهای کابالاست  که در خدمت فرقه شیطان پرستان قرار گرفته است. این تشابه نمادها باعث شده تا در بسیاری از موارد کابالا موازی شیطان پرستی قرار گیرد.
مشترکات دیگری نیز بین کابالا و شیطان پرستی می توان نام برد که در این بخش به ذکر این چند مورد بسنده می کنیم

منابع:
1. اپستاین، ایزیدور(1385) یهودیت. ترجمه بهزاد سالکی، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
2. شولم، گرشوم (1385) جریانات بزرگ در عرفان یهود. ترجمه فریدالدین رادمهر، تهران، نشر نیلوفر.
3. یحیی، هارون (1389) فراماسونری جهانی. ترجمه دکتر سید داود میر ترابی، تهران، انتشارات المعی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۰
م.ع

یهودیان حضرت سلیمان (ع) را پادشاه می‌خوانند و باور دارند که وی ساحر و جادوگر بود! بعید نیست که آنان به گمان خود، به دنبال علومی باشند که سلیمان (ع) از آن علوم، برای سِحر و جادوگری استفاده می‌کرده است!؛

اما واقعیت این است که پس از رحلت حضرت داود(ع)، سلیمان نبی به جای ایشان نشست و از خداوند درخواست مُلک و قدرت کرد:
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. (ص/35)
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده‌ای!
خداوند،‌ قدرت‌های فراوانی را در اختیار سلیمان(ع) قرار داد. باد، مسخّر امر او شد. حیوانات و جنّیان نیز زیر فرمان وی بودند. خداوند معجزاتی را که به آن پیامبر عنایت کرد این گونه بیان می‌کند:
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ (انبیا/81)
و تندباد را مُسخّر سلیمان ساختیم، که به فرمان او بسوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم جریان می‌یافت؛ و ما از همه چیز آگاه بوده‌ایم.
وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ (انبیا/82)
و گروهی از شیاطین (را نیز مُسخّر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غوّاصی می‌کردند؛ و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام می‌دادند؛ و ما آنها را (از سرکشی) حفظ می‌کردیم!
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (نمل/17)
لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف می‌کردند تا به هم ملحق شوند!.
حضرت سلیمان به حاکمیت بی‌نظیری دست یافت و در همین دوران، هیکل (معبد) را بنا نهاد. هستة انحرافی بنی‌اسرائیل در این حکومت، جنب و جوش داشت. سلیمان(ع) با آن همه اقتدار، از بنی‌اسرائیل آزار می‌دید. تا بدانجا که ایشان را به سِحر و کفر متهم کردند! اما خداوند ساحر و کافر بودن آن حضرت را انکار کرده و می فرماید:
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ (بقره/102)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سِحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند. (بقره/102)
خواص اهل باطل یهود، مردم را در مسیر سحر و قدرت سازی در برابر قدرت سلیمان(ع) قرار می‌دادند. همة حرفشان این بود که چرا در حکومت سلیمان(ع)، ما که از بنی‌اسرائیل هستیم، اجازة بهره‌وری نداریم؟ از حکومت سلیمان راضی نبودند، از این رو به محض اینکه حضرت سلیمان(ع) از دنیا رفت، حکومت حق نیز فرو پاشید.
مدتی پس از پایان دوران پر شکوه حکومت داود و سلیمان(ع)، دوباره یهود واپس می‌گراید و قدس را از دست می‌دهد. اما سازمان یهود به برنامه‌ریزی جدیدی برای رسیدن به امیال خویش یعنی حاکمیت جهانی به مرکزیت قدس پرداختند. و زیرکان قوم خود را، با عناوین طبیب و ساحر به درون مراکز قدرت و دربار دولت‌های منطقه نفوذ دادند![1]
نکته مهم تر این که تخریب مسجد الاقصی تکمیل پازل کابالیسم است که صهیونیسم با تمام توان در خدمت این جریان شبه عرفانی است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۱
م.ع

ارتباط جادو با آیین یهود چیست؟

سحر و جادو در آیین اصیل بنی اسرائیل، از گناهان بزرگ شمرده شده و برای جادوگر و ساحر، مجازات دردناکی ذکر شده است.

«مستر هاکس» در «قاموس کتاب مقدس» ذیل واژه «جادوگر» می نویسد: موسی[علیه السلام] شریعت را اعلان نمود، محض آنکه امیال فاسد بنی اسرائیل را اصلاح نماید... قوم یهود، بسیار مایل به جادوگری و ساحری و تعبیر و اخبار غیب گویی بودند و در عوض آن روح نبوت حقیقی را به ایشان وعده فرمود که بسیار اعلی و اهم و اکرم می‌باشد. خروج 18:22، لاویان 26:19 و 31 و : 27:20.

جادوگری[دارای] اقسام مختلف بود چنانکه به توسط آب و آتش و خاک و هوا و به توسط پرواز دادن و خواندن پرندگان و به توسط قرعه و خواب‌ها و تیرها و ابرها و روده‌های قربانی‌ها و ادعای تسخیر ارواح جادوگری می‌کردند. خروج 21:21. بسی واضح است که فن جادوگری دارای اهمیت نیست[1]...

همچنین ایشان (مِستر هاکس) با استناد به کتاب تورات به صراحت بیان می کند که سحر و جادو در شریعت موسی راه نداشت اما این جرثومه فساد در میان قوم یهود داخل گردید و گروهی بدان معتقد شدند.در بخشی از «قاموس کتاب مقدس» با موضوعی تحت عنوان «سحر و ساحر» چنین می خوانیم:

[جادو] یکی از فنون اشخاصی بود که مدعی شفا دادن امراض و به جا آوردن خارق عادت بودند خروج 11:7 و کتاب مقدس ساحران و تابعان ایشان را به شدیدترین عذاب‌ها تهدید می‌فرماید ملاکی 5:3، مکاشفه یوحنا 8:21 و 15:22. این اشخاص مدعی بودند که بر واقعات آینده تسلط تامی دارند به حدی که به طور نامعلوم وقوع آن‌ها را غیر واقع توانند نمود و چنان گمان می‌نمودند که ساحر علاقه‌ی با أجنّه بلکه با خود خدایان دارد و هر نوع که بخواهد ایشان را مسخر خواهد ساخت و کتاب مقدس ساحران مصر را به خوبی تعریف می‌نماید خروج 11:7 . 12 و 22 و 7:8

پر واضح است که سحر در شریعت موسی راه نداشت... لاویان 31:19 و 6:20 لکن با وجود این‌ها این ماده‌ی فاسده در میان قوم یهود داخل گردیده و قوم بدان معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند از جمله شاؤل و آن زنی که ساحره بود. اول سموئیل 3:28 – 20.[2]

در کتاب مقدس نیز آمده است: زن جادوگر را زنده نگذارید[3]. اگر شخصی از ارواح و جادوگران کمک طلب کند گناهکار است و من به ضد او برمی‌خیزیم و از بین قوم طردش می‌کنم.[4] هر مرد یا زنی که ارواح مردگان را احضار می‌کند، باید سنگسار شود و خونش به گردن خودش خواهد بود.[5] از فالگیری، غیبگویی و رمّالی و جادوگری بپرهیزید خداوند خدایتان از مردمی که این کارهای زشت را انجام می‌دهند بیزار است.[6]

اما طبق شواهد تاریخی، سِحر و جادو از آن جهت که اسرارآمیز است، کم کم در بین یهودیانی که در میان کاهنان مصری بودند، رواج یافت و ضعیفان از بنی اسرائیل بدان مبتلا شدند و از ان در مسیر فاصله اندازی بین مردم و همسران استفاده می کردند(سوره بقره، آیه 102) تا جایی که برخی جادگران حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) را که علیه آنان مبارزه می کرد و مردم را به راه صحیح زندگی فرا می خواند، مشرک نامیدند! امروزه نیز یهودیان منحرف از راه الهی، مهم ترین افرادی هستند که از سحر و جادو به طور وسیعی استفاده می کنند.

جادوگری در تصوف یهودی کابالا، بسیار حائز اهمیت شد. کابالیست ها بر خلاف تعالیم پیامبران بنی اسراییل، به جادوگری روی آوردند. در کتاب «جریانات بزرگ در عرفان یهود» اثر دکتر خاخام گرشوم شولم(نشر نیلوفر)، که خود از اساتید کابالا در جهان است، شواهد مختلفی از رواج جادوی سیاه در میان یهودیان آورده شده است، علی رغم اینکه حتی خود کابالیست ها به سرانجام نامیمون استفاده از جادوی سیاه متفطن بودند و شاگردان خود را از این امر باز می داشتند! جادوی سیاه، جادویی است که در آن با عناصر شر و موجودات شیطانی تماس برقرار می کنند. در این نوع جادو، خود جادوگر نیز مجبور به اعمالی می شود که برای سلامتی جسم و روح خطرناک است و مجبور است در مواردی با خواسته شیاطین هماهنگ شود! در ادیان انجام جادو حرام است و سرانجامی چون فقر و انزواطلبی و کم عمری و حتی جنون در انتظار جادوگران است. «سلیمان ریناخ» کابالا را یکی از بدترین انحرافات ذهن بشر می داند و بر این باور است که کابالا هزاران سال سنگ بَنای هر نوع مراسم جادوگری بوده است.[7]

.[1] قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس

2. قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس

[3]. روج، 18:22

4. لاویان، 6:20

5. لاویان،20: 27

. [6] تثنیه، 10:18- 12.

[7]. فراماسونری جهانی، هارون یحیی،ص 23

مهدی میرزایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۰
م.ع

تقابل خیر و شر در عرفان یهود به چه معنی است؟

فلسفۀ شرور در یهودیت همواره موضوعِ بحث فیلسوفان و پیروان کابالا بوده است. البته جهت گیری عهد عتیق در خصوص علت وجود شرور در جهان هستی با آنچه تابعان کابالا در ادوار گوناگون ساخته و پرداختهاند قرابت چندانی ندارد. عهد عتیق وجود شرور در عالم را منکر نمیشود اما سعی دارد علت وجود آن را با دلایل گوناگون پاسخ دهد.

مکاتب گوناگون در عرفان یهود در خصوص منشاء شر و تقابل آن با خیر مواضع گوناگونی اتخاذ کرده اند. منشاء و ماهیت شرور در تاملات کابالیستی با دیدگاههای فلسفیِ یهودیت در این باب نیز کاملاً متفاوت است. بر اساس آموزههای کابالا، علت اصلی ورود شر به این جهان خود خداست. در حقیقت «شر بخشی از ساختار الهی است، نه چیزی بی ارتباط با خدا». در چنین دیدگاهی از آنجا که عوالم بالا و پایین بر هم اثر دارند، امور خیر مانند صلح و نیکی از صفتِ رحمت خداوند و شرور مانند جنگ و گرسنگی از صفت دین یا قدرتِ خداوند برمیخیزد. بدین گونه ریشۀ خیر و شر در خداوند است.

از دیدگاه اسحاق لوریا متصوفۀ قرن شانزدهم یهودی همزمان با فعل صیمصوم یعنی عقب گرد خداوند به درون خود، خیر و شر با هم آمیختند و از آن پس در جهان ماده هیچ شرّی بدون حضور عنصر خیری در کنار آن وجود ندارد. طبق آموزههای لوریایی، کشمکش بین خیر و شر تا زمان ظهور مسیحا ادامه خواهد داشت.

در تعالیم شبتانیسم ؛ گروه دیگری از کابالیستها، همچنان منشاء خیر و شر خود خداست. طبق دیدگاه ناتان غزه ای، از همان ابتدا دو نور در خداوند وجود داشت. نوری که دارای اندیشه بود و نوری که فاقد اندیشه مینمود. اولی همواره در خود، اندیشۀ آفرینش عوالم را داشت و نور دوم، تمام تلاشش این بود که در خود پنهان و ساکن مانده و ظاهر نشود. اولین نور کاملا فعال و در آفرینش مشارکت داشت، اما نور بی اندیشه منفعل بود. نور اندیشه خود را منقبض کرده تا برای آفرینش جایی باز کند. اما نور دیگر در جایگاه خود باقی ماند و از آنجا که تلاشش ساکن بودن در خود بود، در برابر ساختار فیضان که نور اندیشه، ایجاد کرده بود مقاومت میکرد. این مقاومت، نور فاقد اندیشه را به منشاء نهایی شر در آفرینش تبدیل کرد.

اصلیترین الگو در این آموزه، نوعی دوئیت در خود خداست که منشاء خیر و شر است. منشاء شر، یک اصل در خدا است که خود را از خلقت دور نگه میدارد و به دنبال آن است تا جلوی اشکال نورِ حاوی اندیشه را بگیرد؛ تا تحقق نیابند، نه به خاطر اینکه ذاتاً شر باشد؛ بلکه به خاطر اینکه تمام خواستهاش این است که هیچ چیز نباید جدای از خدا وجود داشته باشد. او در درون خود، دریافت نور اندیشه را رد میکند و متعاقباً سعی میکند آنچه را با آن نور، ساخته شده نابود و خنثی کند. بنابراین خیر و شر، نتیجۀ ارتباط بین دو جنبۀ نور، در خود خداست است.

کشمش بین دو نور در هر مرحلۀ آفرینش تجدید میگردد و تا پایان نجات نهایی، زمانی که نور حاوی اندیشه، در نور فاقد اندیشه نفوذ کند خاتمه نمییابد. همین طور که فرایند آفرینش ادامه پیدا میکند این کشمش شدیدتر میشود.

تقریر دیگر در مسئلۀ شرور مربوط به نهضت حسیدیسم است که این نهضت در قرن هیجدهم بر اساس تعالیم کابالایی تاسیس شد. متصوفۀ حسیدی بر اساس آموزۀ لوریاییِ انقباضِ خدا در خود، حضور شر در جهان را به شیوهای جدید تحلیل کردند. از دیدگاه ایشان اولین فعل خداوند همان انقباض بود، اما نه بدان شکل که لوریا مطرح کرد بلکه انقباض خداوند، صرفاً کاهش شدت نور او بود. از این زاویه، در جهان آفرینش نمیتوان جایی را یافت که از بارقههای الهی تهی باشد و انوار الهی در تمام مواد آلی و غیر آلی پراکنده است از این رو ماده را نمیتوان شر و مخالف ارادۀ خداوند دانست.

از مجموع آرا و نظریات مختلف در باب شرور میتوان به نکاتی دست یافت:
نکتۀ اول: گر چه اکثر پیروان کابالا، معتقدند منشاء شرور، خدا یا صفات اوست، اما اختلاف در چگونگی انتقال آن به این جهان است. بر اساس تعالیم کابالا، شرور ساحت عالم علوی را نیز در بر گرفته است و موطن آن نه عالم ناسوت که خود واجب الوجود است.

نکتۀ دوم: طبق ادعای کابالا، منشاء خیر و شر خداوند است و در زمان نجات نهایی نور اندیشه در نور فاقد اندیشه رسوخ میکند و آن را تبدیل به خیر مینماید. با پذیرش چنین ادعایی، خیر و شر تا پایان جهان در خود خداوند درگیر هستند.

نکتۀ سوم: طبق آموزه های کابالا شر امری مقدس است؛ چرا که منشأیی الهی دارد.
نکتۀ چهارم: شر امری نسبی است؛ چرا که شر به خاطر کاهش شدت نورِ خداوند به وجود آمده است و در حقیقت مرتبهای پایینتر از خیر میباشد و تحلیل نهاییِ چنین برداشتی این گونه است که خودِ خداوند با کاستن نورِ خویش، طی فعل انقباض، به شر امکان وجود داده است؛ لذا هنگامی که انسان در ورطۀ گناه میافتد، خودِ خداوند به نحوی در گناه او شریک میگردد! از این رو گنهکار نباید به هیچ روی از بخشایش الهی نا امید شود؛ چون باز همان خداوند که بستر شر را فراهم آورده است، انسانِ گنهکار را همراهی کرده و او را به خاطر خطایش میبخشد.
فاطمه مهدیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۵
م.ع