مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی فاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

پیام های کوتاه
بایگانی

بهائیت:بهائى‏گرى فرقه‏اى منشعب از بابى‏گرى است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشینى باب را کرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) زمام کارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازى کردند و چون شواهدى بر نقش حسینعلى در این کار وجود داشت، درپى دستگیرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت کردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامه‏اى به سفیر روس از وى و دولت روس قدردانى کرد. در بغداد کنسول دولت انگلیس و نماینده دولت فرانسه با او ملاقات کرد و حمایت دولت‏هاى خود را به او ابلاغ کرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند. میرزا یحیى (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلى فعالیت بابیان شد و در پى اختلاف بر سرادعاى «موعود بیان» یا «من یُظهِرُهُ اللَّه» آدمکشى‏هاى شدیدى بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلى و میرزایحیى بر سر این ادعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلى) و ازلیه (پیروان میرزایحیى) شد. گفته شده است که در پى این منازعات میرزا یحیى برادرش بهاءاللَّه را مسموم کرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. میرزاحسینعلى پس از اعلام «من یُظهِرُهُ اللهى» خویش ادعاى الوهیت و ربوبیت نمود. او خود را «خداى خدایان، آفریدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقیقى»، «رب مایُرى‏ و مالا یُرى» نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وى قبر او را قبله خویش گرفتند. او افزون بر ادعاى ربوبیت، شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» مى‏دانند. او کتاب‏هاى دیگرى نیز نوشته است که پر از اغلاط املایى و انشائى است. مهمترین کتاب او «ایقان» است که به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت. فرقه‏هاى بابى و بهائى :بعد از اعدام سید على محمد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه نزاعى بین دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند :1 . ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل )،2 . بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءاللَّه )،3 . بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد باب را قبول دارند )،4 . بابیه بهائیه عباسیه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى )5 . ناقضون (اتباع میرزا محمد على، برادر عبدالبهاء )( المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود .) .عقاید بهاییت :چندى از عقاید و احکام بهائیت عبارت است از:1. با ظهور سید على محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده ومردم باید همگى بهایى شوند(شخصیت و اندیشه‏هاى کاشف الغطاء کتاب «الایات البینات» به کوشش دکتر احمد بهشتى، ص 109، کانون نشر اندیشه اسلامى .) .2 . پنهان کردن دین (تقیه) ضرورى است.3 . روزه نوزده روز است، قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مى‏شود .4 . نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت .5 . قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عکا است .6. حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست. «حج» در خانه‏اى که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانه‏اى که سیدعلى محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مى‏شود .7 . اعیاد عبارت است از :- عید ولادت باب، اول محرم .- عید ولایت بهاء، دوم محرم .- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى .-عید نوروز(المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 - 311، انتشارات الدار العربیة للموسوعات .)،8 . نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده مى‏شود: یکى هنگام تولد و دیگرى هنگام مرگ .عبادتگاه‏ها طبق وصیت بهاء باید از نه مناره و یک گنبد تشکیل بشود. این عبادتگاه‏ها درفرانکفورتِ آلمان، سیدنى در استرالیا، کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو، پاناماسیتى در پاناما و دهلى‏نو در هندوستان است(شخصیت و اندیشه‏هاى کاشف‏الغطاء، ص 111 و 139، دکتر احمد بهشتى .) .همچنین در فروع تعالیم بهائیت به احکامى برمى‏خوریم که بعضى از آنها عبارت است از : -ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مى‏باشد . (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مى‏گردد! )- معاملات ربوى آزاد و حلال است .- تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و... پاک است .- حجاب زنان ملغى مى‏باشد .- دخالت در سیاست ممنوع مى‏باشد .دربررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى‏گردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده‏اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص حضرت حجت(عج )، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مى‏نمایند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مى‏دهند و به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام مى‏ورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامه‏هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى‏پردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى‏دهند و چون همواره از تعالیم و آموزه‏هاى سیاسى اسلام و تشیع رنج برده‏اند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام مى‏نمایند! بدین ترتیب همه زمینه‏ها آماده و مهیا مى‏شود تا مبانى و ارکان اعتقادى و ارزش‏هاى اخلاقى و پایبندى‏هاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و یکپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بى‏نظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع وفقها و علماى بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهاى مستحکم دفاع از هویت دینى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مى‏باشند، کاسته شود و راه‏هاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد . کتاب‏هاى بهائى‏ها عبارتند : 1 . الاتقان ؛ 2 . اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3 . مجموعه الواح مبارکه، که وصایاى بهاء به پسران خود مى‏باشد ؛ 4 . کتاب شیخ ؛ 5 . الدرر البهیة ؛ 6 . الحجج البهیة ؛ 7 . الفرائد ؛ 8 . فصل الخطاب 9 . اقدس . برخى نیز برآنند که این کتاب‏ها را به بهاء نسبت داده ‏اند ولى او ننوشته است بلکه پیروان او نوشته و به او نسبت داده‏اند(المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ص 311 و 312 .) .در کتاب شخصیت و اندیشه‏هاى کاشف‏الغطاء از دو کتاب دیگر نیز یاد شده است که عبارتند از: 1 . هفت وادى، 2 . هیکل .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۹
م.ع

«وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»... بر این اساس، این فرقه از نظر فکری قائم بر سه اصل عملی می باشد و می توان این اصول را با نگاهی به برنامه های درسی و تربیتی سعودی دریافت، اولین اصل آنان اطاعت مطلق از ولی امر است: با صرفنظر از اینکه این مَلِک کیست و ماهیت اعمال و افکارش چیست و چطور به حکومت رسیده است؟ دلیل اینکه آل سعود از آنها خواسته پیرو امپریالیسم جهانی باشند، به این مطلب بر می گردد که آنها تنها به امر انگلیسی ها در گذشته، و در زمان حاضر به دستور آمریکاییان تعیین می شوند و از این رو وهابیون بردگانی به تمام معنی کلمه اند، اینان جز به دستو اربابانشان کاری نمی کنند و تنها به اشاره آنها حرف می زنند. اصل دوم آنها تکفیر مخالفان و قتل آنان است: وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند. اززمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا این بدین معنی نیست که مسلمانان اهل سنت از شعله های این جنگ بر کنار باشند، زیرا وهابیت و رؤسای آنان در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها میخواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند. اصل سوم آنان الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن سلفیه است: یعنی هر آنچه را که سلف انجام داده اند را انجام بدهیم، و این مصیبت بزرگی است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده، نه تقلید از سلف، اگر منظور از سلف، صحابه باشد که آنها هرگز معصوم از خطا نبوده اند، پس آیا ما باید از خطاهای آنان هم پیروی کنیم؟ پس نقش عقل کجا رفت؟ و حرمت ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چه می شود؟ آیا رسول الله (ص) یک حدیث گفته اند که در آن به پیروی از صحابه یا سلف امر کرده باشد؟ و همگان بر آن اتفاق داشته باشند؟ جواب: نه، بلکه ایشان آشکارا به پیروی از اهل بیت (ع) و صحابه بزرگ مثل: ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة بن نعمان و سلمان وجابر انصاری و مقداد و عثمان بن مظعون و مانند آنان امر کرده است، در حالی که منظور از سلف نزد وهابیت، بدکارانی چون معاویه و ابوسفیان و یزید و مروان و عمرو ابن العاص و حجاج و بنی امیه و بنی عباس و بقیه آدم کشانی است که چهره تاریخ را با جنایاتشان سیاه کرده اند... الغای عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق آل سعود و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد، و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل... بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای بن باز مفتی اعظم وهابیت در تکفیر کسانی است که قائل به کروی بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی یا صوفی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! آری وهابی، چه سعودی، چه عراقی، چه افغانی و چه پاکستانی و ... اول مغزش را با حشیش و پول استعمار شستشو می دهند و بعد می رود و خودش را در بازارها و مناطق شیعه منفجر می کند، علیرغم اینکه هیچ کدام از آن انسانها دخالتی در حوادث و رویدادهای موجود نداشته اند، و این موضوع، از نظر تروریست وهابی هیچ اشکالی ندارد! اسلام هراسی: زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمة للعالمین آورده و توقف انتشار آن درجهان به دست سلفیه فقط بر حسب تصادف نیست، بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی در سنین نونهالی را با مفاهیم قتل وخونریزی و رافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند، بر اساس این نقشه، آل سعود خلفای خداوند در زمین هستند و علمائشان (که فاسدترین خلق خدایند) عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه شیعه را بکشید تا وارد بهشت شوید و اینکه زائران قبور اولیاء الله مشرکند و قتل آنان واجب است. بر حسب نظریه بوردیو Bourdie جامعه شناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند! کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است. وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب آل سعود زنده است، پولهایی که در اصل از دزدی از جیب ملّت نجد و حجاز بدست آمده است، ملتی که دچار فقر و ظلم و بیکاری و پخش موادّ مخدّر و ناهنجاریهای جنسی هستند. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی به دست آمده از آنان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۸
م.ع

مسلک وهابیت، منسوب به شخصی به نام محمد عبدالوهاب نجدى است. محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه. ق در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود. از کودکى به کتاب‏هاى تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم «به خدا» را زشت مى‏شمرد، وى به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر (ص) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را که قبلًا از سوى ابن تیمیه(661-728) و شاگردش ابن قیم(691- 751) پى‏ریزى شده بود اظهار نمود به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن آن همت گماشت. وهابیان معتقدند: هیچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان مگر این که امورى را ترک کند. این امور عبارت است از: 1. به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیا، به خداوند توسل نجوید. و در صورت توسل در راه شرک گام نهاده و مشرک مى‏باشند و قتل آنان واجب است!2. زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند 3. از پیامبر (ص) طلب شفاعت نکنند 4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرک است 5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طى روزگار از آیین اسلام منحرف شده‏اند 6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگوارى حرام است. و امثال این موارد که در این مجال نمى‏گنجد. براى آگاهى بیشتر در این زمینه باید کتاب‏هاى مربوطه را ( آئین وهابیت ،جعفرسبحانی – وتاریخ ونقد وهابیت ،شیخ علی اکبر فائزی پور – شاخ شیطان ،سید مجتبی عصیری و...) مطالعه کنید.به هر حال این منطق خشک و بى‏پایه، در تقابل با منطق وحى قرار دارد، چرا که قرآن در موارد یاد شده نظرات صریح و مخالف وهابیان دارد: 1. قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القُربى،( شورى، آیه 23). یکى از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذى القرى، قبرهاى آنان و تعمیر آنها است. این راه و رسم در میان ملت‏هاى جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفى به حساب مى‏آید. 2. فقالوا ابنوا علیهم بنیانا قال الذین غلبوا على امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا،( کهف، آیه 21). هنگامى که وضع اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آیه شریفه متذکر آن مى‏شود انتقاد یا لحن اعتراضى نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آیه شریفه، هرگز نمى‏توان تعمیر قبور اولیاى الهى و صالحان را عملى حرام و یا حتى مکروه قلمداد کرد، بلکه آیه شریفه، به نوعى تشویق مى‏کند که براى بزرگداشت اولیا وصالحان و حفظ قبرهاى آنان، باید کوشا بود. 3. و استغفر لذنبک و للمؤمنین،( محمد، آیه 19). 4. وصلّ علیهم ان صلاتک سکن لهم،( توبه، آیه 103). 5. و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما،( نساء، آیه 46). این آیات بیانگر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملًا مؤثر و مفید مى‏باشد. و موضوع شفاعت پیامبر (ص) و دعاى آن حضرت، نه تنها در آیات صریح بلکه در احادیث عامه و خاصه و سیره صحابه نیز مشهود است. مطلب دیگر در مورد وهابیون این است که آنان قائل به جنگ با دیگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى هستند و مدعى ‏اند که یا باید به آیین وهابیت در آیند و یا جزیه دهند. آنان مخالف خود را متهم به کفر و شرک مى‏ کنند و اموال، نفوس و ناموس دیگران را حلال مى ‏دانند. خلاصه این که آیات قرآنى وارده درباره شرک و کفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مى‏کنند. و این بزرگ‏ترین ضرر به پیکر جامعه اسلامى و مسلمانان است،( تاریخ ادیان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1432). با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتى که سعودى‏ها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلّط یافتند، مَشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را خراب و از بین بردند،( الذریعه، ج 8، ص 261 کشف الارتیاب، ص 06 56). براى عملکرد و کارهایى که وهابیت در حوزه اجتماع و سیاست انجام داده‏اند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعى، باید به کتاب‏هاى تاریخى مراجعه کرد. چهره خشن و متعصب وهابیت، درعرصه سیاست، حکومت و مردم‏دارى، همان بود که طالبان را در عمر موقت سیاسی خود در کشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بى محابا به زمین ریختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتک کردند. و از اسلام یک چهره زشت، خشن و عقب مانده براى جهانیان ترسیم نمودند. اکنون نیز با نام القاعده در تمام نقاط دنیا دست به نا امنی و خشونت و قتل و کشتار و تجاوز زده و اینهمه را به نام اسلام راستین انجام میدهند. بنابراین وهابیت، هم در نحوه پیدایش و انعقاد تفکّر، مبغوض علماى فرقه‏هاى مختلف مسلمین بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل دینى مورد رد عالمان قرار گرفته است. حتى اولین کتابى که در رد وهابیت نگاشته شده «الصواعق الالهیه فی الرد على الوهابیه» به وسیله برادر محمد بن الوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است. از سوی دیگر فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است، هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی ، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند، هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند. شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند. ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده. محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون پایه های استعمار از خیری حماد و تاریخ نجد از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و خاطرات حاییم وایزمن اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز خاطرات مستر همفر و وهابیت نقد و تحلیل از دکتر همایون همّتی مراجعه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۶
م.ع

چندى از عقاید و احکام بهائیت عبارت است از:
1 . با ظهور سید على محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگى بهایى شوند(2) .
2 . پنهان کردن دین (تقیه) ضرورى است.
3 . روزه نوزده روز است، قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مى‏شود .
4 . نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت .
5 . قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عکا است .
6 . حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست. «حج» در خانه‏اى که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانه‏اى که سیدعلى محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مى‏شود .
7 . اعیاد عبارت است از :
- عید ولادت باب، اول محرم .
- عید ولایت بهاء، دوم محرم .
- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى .
- عید نوروز(3)،
8 . نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده مى‏شود: یکى هنگام تولد و دیگرى هنگام مرگ .
عبادتگاه‏ها طبق وصیت بهاء باید از نه مناره و یک گنبد تشکیل بشود. این عبادتگاه‏ها در فرانکفورتِ آلمان، سیدنى در استرالیا، کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو، پاناماسیتى در پاناما و دهلى‏نو در هندوستان است(4) .
همچنین در فروع تعالیم بهائیت به احکامى برمى‏خوریم که بعضى از آنها عبارت است از :
- ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مى‏باشد . (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مى‏گردد! )
- معاملات ربوى آزاد و حلال است .
- تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و... پاک است .
- حجاب زنان ملغى مى‏باشد .
- دخالت در سیاست ممنوع مى‏باشد .
در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى‏گردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده‏اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص حضرت حجت(عج )، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مى‏نمایند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مى‏دهند و به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام مى‏ورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامه‏هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى‏پردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى‏دهند و چون همواره از تعالیم و آموزه‏هاى سیاسى اسلام و تشیع رنج برده‏اند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام مى‏نمایند!
بدین ترتیب همه زمینه‏ها آماده و مهیا مى‏شود تا مبانى و ارکان اعتقادى و ارزش‏هاى اخلاقى و پایبندى‏هاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و یکپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بى‏نظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهاى مستحکم دفاع از هویت دینى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مى‏باشند، کاسته شود و راه‏هاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد .

منابعی جهت مطالعه بیشتر:
1- بهائیان / سید محمد باقر نجفی / نشر مشعر
2- شبهات مهدوى دوران ما (نقدى بر بهائیت) / مهدى پور
3- بهائیت چگونه پدید آمد/ نورالدین چهاردهى / انتشارات فتحى
4- ارمغان استعمار / محمد محمدى اشتهاردى / انتشارات نسل جوان
5- آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى / رضا برنجکار
6- بهائیت دین نیست / ابوتراب هدائى
7- تاریخ باب و بهاء / ترجمه حسن فرید گلپایگانى
8- بهائیت در ایران / دکتر سید سعید زاهد زاهدانی / انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۸
م.ع

بهائى‏گرى فرقه‏ اى منشعب از بابى‏ گرى است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشینى باب را کرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) زمام کارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازى کردند و چون شواهدى بر نقش حسینعلى در این کار وجود داشت، در پى دستگیرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت کردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامه‏اى به سفیر روس از وى و دولت روس قدردانى کرد. در بغداد کنسول دولت انگلیس و نماینده دولت فرانسه با او ملاقات کرد و حمایت دولت‏هاى خود را به او ابلاغ کرده و تابعیت انگلستان وفرانسه را به او پیشنهاد نمودند. میرزا یحیى (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلى فعالیت بابیان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بیان» یا «من یُظهِرُهُ اللَّه» آدمکشى ‏هاى شدیدى بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلى و میرزایحیى بر سر این ادعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلى) و ازلیه (پیروان میرزایحیى) شد. گفته شده است که در پى این منازعات میرزا یحیى برادرش بهاءاللَّه را مسموم کرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. میرزا حسینعلى پس از اعلام «من یُظهِرُهُ اللهى» خویش ادعاى الوهیت و ربوبیت نمود. او خود را «خداى خدایان، آفریدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقیقى»، «رب مایُرى‏ و مالا یُرى» نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وى قبر او را قبله خویش گرفتند. او افزون بر ادعاى ربوبیت، شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» مى‏دانند. او کتاب‏هاى دیگرى نیز نوشته است که پر از اغلاط املایى و انشائى است. مهمترین کتاب او «ایقان» است که به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت. فرقه‏ هاى بابى و بهائى‏بعد از اعدام سید على محمد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بین دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند: 1. ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل)2. بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءاللَّه )،3. بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد باب را قبول دارند )،4. بابیه بهائیه عباسیه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى )5. ناقضون (اتباع میرزا محمد على، برادر عبدالبهاء 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۵
م.ع

ن: اجتماع معارضین‏؛
در سال 1345ق. رؤسای‏ معارضین به رهبری‏ فیصل الدرویش در منطقة الغطغط جمع شدند و مواردی‏ را که با عبدالعزیز تفاهم نداشتند، یادآوری‏ نمودند، از جمله:
1. سفر پسر سعود به مصر،
2. سفر فرزند دیگرش (فیصل) به لندن،
3. به کارگیری‏ تلگراف، تلفن و ماشین‏آلات،
4. خطر تجارت با کویت؛ چرا که مردمانش کافرند و مبانی‏ وهابیت را قبول ندارند،
5. منع قبایل اردنی‏ و عراقی‏ از چراندن گوسفندانشان در اراضی‏ مسلمین،
6. مخالفت با دولت دربارة تسامح با خوارج (شیعیان !) در احساء و قطیف.
عبدالعزیز یا می‌بایست آنها را به اسلام هدایت می‌کرد و یا آنها را به قتل می‌رساند. عبدالعزیز برای‏ حل این مشکل، جلسه‏ای تشکیل داد و تمام اعضای‏ معارضین به جز سلطان‏بن بجاد را دعوت نمود.
ابن‌بجاد حاکم حجاز بود و اصرار بر حضور نداشتن در این جلسه داشت و دلیلش این بود که اطمینانی‏ به عبدالعزیز و سخنان وی نداشت؛ به خصوص بعد از این که ابن بجاد او را تحریم و تکفیر و عزل کرد.
ص: حمله به ‏الاخوان؛ در سال 1346ق. در عراق مذاکراتی‏ مبنی‏ بر استقرار سربازخانه و تجهیز نظامیان به وسایل مخابراتی‏ و زره‏پوش‏ها، در نزدیکی‏ مرزهای‏ نجد، صورت گرفت تا بر نقل و انتقالات نظامی‏ صحرانشینان نجد، نظارت داشته، از هرگونه تحریکات نظامی‏ علیه دیگر کشورها جلوگیری‏ نمایند. در اثنای مذاکرات، به ناگاه ‏الاخوان به سربازخانه حمله کردند و حدود 20 نفر از آنان را کشتند. حملات آنان بر عشایر عراق و قتل و غارت مردم، ادامه داشت.
در این میان هواپیماهای‏ انگلیسی‏ به اصرار حاکم عراق به پرواز درآمدند و اعلامیه‏هایی‏ جهت هشدار به ‏الاخوان، پخش کردند. امّا این گروه به هشدار انگلیسی‏‌ها توجهی‏ نکردند و هواپیماهای‏ بریتانیایی‏ با بمب‏های‏ خود، جماعت الاخوان را تار و مار کردند. سرکوبی ‏الاخوان، ابن سعود را بین تسلیم و یا مذاکره قرار داد؛ لذا مذاکره با دولت بریتانیا را برگزید. ابن سعود سپس معارضین را دعوت نموده و در اجتماع آن‌ها اظهار داشت که برای جنگ با بریتانیا نیاز به نیرو و قدرت کافی است که متأسفانه در اختیار نداریم.
‏الاخوان، تبلیغات خود را بر ضدّ حکومت گسترش داد. در همه جا اعلام می‏کرد که حکومت می‏خواهد اساس دین را ویران نماید و با کفار روابط دوستانه دارد
این‏ها در حالی‏ که پنج هزار نفر بودند، شروع به تهاجم بر عشایر نمودند. در سال 1349ق. لشکری‏ به استعداد پانزده هزار نفر از عشایر تشکیل شد و به نبرد با الاخوان پرداخت و سرانجام این گروه متحمّل شکست شدند. از جمله عوامل شکست الاخوان این بود که علما همگی‏ با عبدالعزیز همدست بودند. همین سبب ضعف جنبش الاخوان گردید و حماسة دینی‏ آنها را کم‏رنگ جلوه داد.
ع: مشکل دیگر؛ بعد از آن که لشکر عثمانی‏ شکست خورد و از هم پاشید، عبدالعزیز از بقایای‏ سربازان عرب عثمانی، لشکری‏ جدید تشکیل داد که مجهّز به ماشین‏ها و سیستم مخابراتی‏ بود و نیز مدارس جدیدی‏ در نجد تأسیس کرد. علمای نجد با اعمال او مخالفت کرده، صدای‏ اعتراض خود را به تمام شهرها رساندند. آنها می‏گفتند: آموزش و تعلیم و تدریس دروس جغرافیا و رسم و نقاشی و همچنین تدریس و یادگیری لغات بیگانه در مدراس جایز نیست.
آنان سینما، نور افکن و هواپیما را قبول نداشتند و می‌گفتند که مسافران هواپیماها، پروردگارشان را تهدید می‏کنند...
ف: یک ماجرای‏ شگفت؛ ملک عبدالعزیز با گروهی‏ از انگلیسی‏ها در قصر خود نشسته بودند که مؤذن شروع به اذان گفتن نمود. امام جماعت به نماز ایستاد و نمازجماعت برپا گردید. امام جماعت این آیه را خواند: «وَلا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا...» (عبدالعزیز به طرف امام جماعت حمله برد و او را کتک زد و گفت: ای‏ خبیث، تو را به سیاست چه کار؟ آیه دیگر پیدا نمی‏شد که بخوانی‏؟ !
س: بحران جدید؛ پس از آن که بر جنبش الاخوان، غلبه کرد و مخالفت بزرگان را فرو نشانید، در سال 1348ق. دچار بحران اقتصادی‏ سنگینی‏ شد، به طوری‏ که حجّاج در آن سال به چهل هزار نفر تقلیل پیدا کردند و ساکنان حجاز دچار گرسنگی‏ شدند و از حجاج یاری‏ طلبیدند تا کمکی‏ به آنها کنند. آنان از مازاد غذای‏ حجاج و نیز از پوست میوه‏ها، برای‏ ادامة حیات استفاده می‏نمودند.
عبدالله فیلبی‏ می‏نویسد:
اضطراب و پریشانی‏ بر ملک عبدالعزیز غلبه نمود، به طوری‏ که در یکی‏ از روزها پرده از این اضطراب برداشته، گفت: ما با فاجعه اقتصادی‏ مواجهیم به طوری‏ که تمام بلاد را در برگرفته است.
وی‏ گوید: من به عبدالعزیز گفتم: شهر تو مملوّ از گنج‏های‏ مدفون از قبیل نفت و طلاست و تو عاجز هستی‏ از این که آن گنج‏ها را بیرون آوری‏ و از طرفی‏ به دیگران هم اجازه نمی‏دهی‏ تا از طرف تو به اکتشاف بپردازند. عبدالعزیز در جواب گفت: اگر من کسی‏ را پیدا کنم کهیک میلیون جنیه (واحد پول مصر) بیاورد، من هم هر آن چه او از امتیازات در بلاد من می‏خواهد، به او می‏دهم.
ث: رقابت برای‏ کسب امتیاز نفتی؛ از زمانی‏ که غرب دریافت که در مناطق نجد گنج‏های‏ مخفی‏ از قبیل نفت و... نهفته است، شروع به رقابت برای‏ کسب امتیاز حفاری‏ نمودند. به طوری‏ که دو شرکت عمده برای‏ کسب امتیاز حفاری‏ وجود داشت: یکی‏ شرکت آمریکایی‏ و دیگری‏ شرکت بریتانیایی، که نهایتاً شرکت آمریکایی‏ موفق به کسب امتیاز در سال 1353ق. گردید. بدین ترتیب بین مستر ملتون نماینده شرکت آمریکایی‏ و شیخ عبدالله سلمان، نماینده حکومت سعودی‏ در این زمینه پیمانی‏ منعقد گردید.( الوریدی، ص351)
کسب امتیاز نفتی‏ برای‏ آمریکا قدم اول برای‏ سیطره بر منابع عظیم ثروت در شبه جزیزة عربستان‏ بوده است. بعد از آن، آمریکا نفوذ خود را کم‌کم وسعت بخشید؛ به طوری‏ که تمام منابع و ثروت عربستان را در دست گرفت که تا امروز ادامه دارد.
خ: خاندان عبدالعزیز؛ الوردی‏ می‏گوید: عبدالعزیز کثیرالازواج بود که نمونه‏اش در عصر ما یافت نمی‏شود، به طوری‏که دختر بچه‏های‏ او 45 نفر بودند حال معلوم نبودکه دختران جوانش چند نفر بودند و در زمان مرگش بیش از 300 پسر و نوه داشت....
خانواده‏اش جزو طبقه ممتاز اجتماعی‏ بودند و اعمالشان فوق قانون بود. در اثر ثروتی‏ که از پول نفت نصیبشان گردید، غرق در خوش‏گذرانی‏ و شهوات بودند.
ذ: فرجام عبدالعزیز؛ در سال 1367ق. پیر و سالخورده و بیمار گردید و دیگر نمی‏توانست حرکت کند. به ناچار با صندلی‏ متحرک (چرخ دار) جابه جا می‏شد و فرسودگی‏ او را از پای درآورده بود و نمی‏توانست چیزی‏ را تشخیص دهد و چندان رغبتی‏ برای‏ کارهای‏ حکومتی‏ در خود نمی‏دید. سرانجام در سال 1372ق. در حالی‏ که 77 سال سنّ داشت، درگذشت. و پادشاهی‏ به سعود رسید و فیصل را ولیعهد خود نمود.( آل سعود، ماضیهم و مستقبلهم، ص166)
پس از او نیز تا کنون سایر پسرانش بر مسند حکومت عربستان تکیه زدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۹
م.ع



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۸
م.ع

ک: نیرنگ وهابی‏ها
وقتی‏ که عبدالعزیز وارد مکه شد، به دیدار لشکریان رفت. از سویی‏ نیز جلسه‏ای‏ با علما برپا کرد و آنها را مجبور نمود تا نیروهای‏ وهابی‏ را که از دست پرورده‏های‏ ابن عبدالوهاب بودند، به رسمیّت بشناسند. وی‏ در زمان جنگ با ملک علی‏ می‏گفت: همانا من به حجاز آمدم تا شما مردم را از دست اشراف نجات دهم. در هر حال نیامده‏ام تا حکومتی‏ برپا کنم و مال و اموالی‏ به دست بیاورم. من تابع رأی‏ عموم مسلمین هستم.
البته این سخنِ عبدالعزیز حیله‏ای‏ بود که معمولاً حاکمان ظالم از این روش برای‏ نیرنگ به مسلمین استفاده می‏کنند؛ به طوری‏ که وقتی‏ اسراییل «خذلهم الله تعالی‏» در سال 1967م. اراضی‏ فلسطین را اشغال نمود، رهبرانش همین سخنان را بر زبان جاری‏ می‏نمودند.
ل: محو آثار بقیع؛ ابن عبدالعزیز پس از استقرار حکومتش، شروع به تخریب آثار اسلامی‏ در مکه و جدّه و مدینه نمود؛ به طوری‏ که در مکه، گنبد عبدالمطلب و ابی‏طالب و ام‏المؤمنین خدیجه و نیز محل تولد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه زهرا‌ را ویران نمود و وقتی‏ وارد شهر جدّه گردید، گنبدی‏ که بر روی‏ قبر حوّاقرار داشت، خراب کرد. او حتّی‏ در تمام شهرهای‏ حجاز که بر روی‏ قبرها بناهای‏ گنبدی‏ شکل داشت، همین اعمال را انجام داد. و در زمانی‏ که مدینه را محاصره نمود، مسجد حمزه را با خاک یکسان کرد.
علی‏ الوردی‏ می‏گوید:
«بقیع مقبرة اهالی‏ مدینه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و بعد از آن حضرت بوده است که در آن عباس و خلیفه عثمان و زنان پیامبر (صلی الله علیه وآله) و جمع کثیری‏ از صحابه و تابعین به خاک آرمیده بوده‏اند و نیز چهار تن از امامان معصوم (امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق) دفن گردیده‏اند و شیعیان بر روی‏ این قبور مبارک، ضریح باشکوهی‏ که با ضرایح معروف در عراق و ایران شباهت داشت، ساختند. تمام این قبور، تا چهار ماه اوّل که عبدالعزیز بر جزیرةالعرب مسلط شد، آباد بودند و از آن‏جا که ابن سعود ادامه کار خود را همراهی‏ وهابیون می‏دید و بدون آنان نمی‏توانست مشروعیّت خود را حفظ کند، به ناچار در ماه رمضان 1342 بزرگ علمای نجد را که عبدالله‏بن بُلیهد بود، به مدینه فرستاد تا زمینه انهدام قبور مدینه را فراهم نماید. وی‏ وقتی‏ به مدینه رسید، تمام علما را جمع کرد و سؤالِ از پیش طراحی‏ شده را بر علمای مدینه عرضه داشت و گفت: علمای مدینة منوّره دربارة ساختن بنا بر قبور و مسجد قرار دادن آن چه می‏گویند؟ آیا جایز است یا نه؟ اگر جایز نیست و به شدّت در اسلام ممنوع است، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیری‏ از گزاردن نماز در کنار آن لازم و واجب است یا نه؟ و اگر در زمین وقفی‏ مانند بقیع که با قبه و ساختمان بر روی‏ قبور مانع از استفاده از قسمت‏هایی‏ شده است که روی‏ آن قرار گرفته، آیا این کار غصب قسمتی‏ از وقف نیست که هر چه زودتر باید رفع گردد تا ظلم از بین برود؟ و آن چه را که جهّال درکنار این ضرایح انجام دهند، از قبیل مسح ضرایح و خواندن صاحبان قبور به همراه خداوند و تقرب جستن با نذر و ذبح و نیز روشن کردن چراغ بر روی‏ قبور، آیا جایز است یا نیست؟ و نیز آنچه را که مردم در کنار خانة پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام می‏دهند، مثل: دعا و گریه و طواف دور خانه پیامبر و بوسیدن و مسح نمودن و آن چه که در مسجد انجام می‏دهند از قبیل: ترحیم و تذکیر بین اذان و اقامه و اعمالی‏ که قبل از فجر در روز جمعه به جا می‏آورند، آیا مشروع هست یا نیست؟ و...
علمای مدینه جوابی‏ را که خوشایند ابن‌سعود بود، عرضه کردند. به دنبال فتاوای‏ علمای مدینه، قبور شهر مدینه، به خصوص بقیع ویران گردید. این حادثة اسف‏بار، در جهان اسلام، مخصوصاً در بلاد شیعه‏نشین با اعتراض عمومی‏ روبه رو شد. علما درس‌های‏ خود را تعطیل کرده، بازاری‏ها مغازه‌های‏‌خود ‌را ‌بستند ‌و اجتماعات عظیمی‏ تشکیل شد و به سوگ نشستند. و تلگراف‏هایی‏ به سران و علمای جهان اسلام مخابره و اعمال آل سعود را محکوم نمودند.
علی‏ الوردی‏ می‏گوید: روزنامه‏‌های‏ عراق مقالاتی‏ را در محکوم کردن اعمال ابن سعود، منتشر نمودند.
روزنامه العراق در سر مقالة خود نوشت: کار تمام شد و ابن بُلیهد با فتوای‏ خود، بزرگ‏ترین خدمت را در حق ابن سعود نمود. و فتوای‏ صادره از او همانند تیری‏ است که جگر عالم اسلام را هدف قرار داد و آن را به شدت دردناک نمود. در این روزنامه مقاله‏ای‏ به قلم اسماعیل آل یاسین از کاظمین، منتشر گردید که نوشته بود:
ای‏ مسلمین، این چه خفقانی‏ است که در آن گرفتار شده‏اید. این چه سُستی‏ است که شما را وادار به سکوت نموده و در مقابل قضایای‏ زشت و زننده‏ای‏ که آن یاغی‏ در بلاد اسلامی‏ انجام می‏دهد و دل هر مسلمانی‏ را به درد می‏آورد، عکس‏العمل نشان نمی‏دهید.
محمّد گیلانی‏ نقیب اشراف بغداد، بعد از انتقاد از عملکرد وهابیون نسبت به تخریب قبور می‏گوید:
ساختن بنای گنبدی‏ شکل بر روی‏ قبور، مخالفت با سنّت نبوی‏ نیست؛ چون پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، در حجره عایشه دفن گردید. این حجره دارای‏ دیوارها و نیز سقفی‏ شبیه گنبد است. و در ادامه گفت:
بوسیدن ضریح‏ها، از باب بوسیدن شخصی‏ است که محبوب است و هیچ گونه منعی‏ از آن در اسلام نرسیده است.
سیّد صدر الدین صدر می‏گوید: قسم به جانم، یقیناً هول و هراسناکی فاجعه بقیع، گرد پیری‏ بر سر طفل شیرخوار‏ می‏نشاند و این فجایع ابتدای‏ مصیبت است که آرام گرفتن نسبت به آن درست نیست. آیا مسلمانان نباید برای‏ رضای خداوند، حقوق باقی‏ مانده انسان‏های‏ هادی‏ و شفیع را رعایت کنند؟
گفتنی است که جریان بقیع و تخریب آن توسط وهابیون در شوّال سال 1343ق. اتفاق افتاد(لمحات اجتماعیه، ص305)
م: نزاع بین عبدالعزیز و یاران او؛ بعد از آن که عبدالعزیز با تأیید دولت بریتانیا، حکومت را در دست گرفت و شریف حسین و فرزندش را از حجاز تبعید نمود و حکومت نجد و حجاز را در اختیار گرفت، بین او و یارانش ـ که تاریخ نام آنها راگروه‏ الاخوان ثبت کرده ـ برخورد جدّی‏ رخ داد و آن، مسألة تفسیر فلسفه وهابیّت بود. عبدالعزیز با کفّار (دولت بریتانیا) روابط دوستانه داشت و نیز در مسائل دینی‏ اهل تساهل بود و... القابی‏ از قبیل: السلطان، الملک،... برای‏ خود در نظر می‌گرفت که مورد نکوهش بعضی‏ از یارانش می‌شد و نیز سبیل خود را بلند می‏کرد، سربندی‏ به سر می‏بست.
فرزند خود را برای‏ دیدار از مصر و نیز معالجه به آن دیار فرستاد؛ چرا که بلاد مصر از نظر الاخوان، بلاد کفار شمرده می‏شد و همچنین فرزند دیگرش فیصل را برای دیدار از کشورهای‏ اروپایی‏ به فرنگ فرستاد، برای‏ جنگ، از ماشین‏‌ها و تجهیزات مخابراتی‏ که از ساخته‏های‏ اروپایی‏ها بود، استفاده می‏کرد. همه این‏ها بدعت‏‌هایی‏ بود که ‏الاخوان او را بدان متهم می‏کردند. ‏الاخوان معتقد بود که عبدالعزیز باید به دولت‏های‏ همسایه مثل عراق و اردن حمله برد و کشورهایشان را جهت انتشار آیین وهابیت اشغال کند.
صاحب کتاب تاریخ نجد می‏گوید: ‏الاخوان عبدالعزیز را مشکل دیگری‏ برای‏ خود می‏دیدند؛ از این رو علیه او طغیان کرده، مردم را نیز مجبور به شورش می‏کردند. الاخوان به راحتی‏ با کسانی‏ که از آنها تبعیّت نمی‏کردند، جنگیده، آنها را تکفیر کرده، مال و اموالشان را به یغما می‏بردند و به بادیه‏نشین‏هایی‏ که یاری‏شان نمی‏کردند، می‏گفتند: تو ای‏ بادیه‏نشین، مشرک هستی‏ و خون و مالت هدر می‏باشد. از اعمال و جنایاتشان چنان ترسی‏ در دل مردم پدید آمده بود‏ که مردم احساس امنیّت نمی‏کردند.
صاحب تاریخ المملکة العربیّة السعودیّه می‏نویسد: ‏الاخوان مخالف علم و تکنولوژی‏ بودند و هرگونه صنعت جدید را شرک و کفر قلمداد می‏کردند؛ مثلاً در مورد تلفن، تلگراف، ماشین‏، ساعت‏ و آهن‏ ربا می‏گفتند: این‏ها سحری‏ هست که شیطان انجام می‏دهد، از به کارگیری‏ این وسایل و انتشار آن جلوگیری‏ کرده، بدین ترتیب‏ مانع پیشرفت و تمدن می‌شدند و کشور را عقب‏‏ نگه می‏داشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۸
م.ع



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۰
م.ع