علت تلاش یهودیان و صهیونیستها برای تسخیر بیت المقدس.
یهودیان حضرت سلیمان (ع) را پادشاه میخوانند و باور دارند که وی ساحر و جادوگر بود! بعید نیست که آنان به گمان خود، به دنبال علومی باشند که سلیمان (ع) از آن علوم، برای سِحر و جادوگری استفاده میکرده است!؛
اما واقعیت این است که پس از رحلت حضرت داود(ع)، سلیمان نبی به جای ایشان نشست و از خداوند درخواست مُلک و قدرت کرد:
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. (ص/35)
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشندهای!
خداوند، قدرتهای فراوانی را در اختیار سلیمان(ع) قرار داد. باد، مسخّر امر او شد. حیوانات و جنّیان نیز زیر فرمان وی بودند. خداوند معجزاتی را که به آن پیامبر عنایت کرد این گونه بیان میکند:
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ (انبیا/81)
و تندباد را مُسخّر سلیمان ساختیم، که به فرمان او بسوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم جریان مییافت؛ و ما از همه چیز آگاه بودهایم.
وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ (انبیا/82)
و گروهی از شیاطین (را نیز مُسخّر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غوّاصی میکردند؛ و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام میدادند؛ و ما آنها را (از سرکشی) حفظ میکردیم!
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (نمل/17)
لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف میکردند تا به هم ملحق شوند!.
حضرت سلیمان به حاکمیت بینظیری دست یافت و در همین دوران، هیکل (معبد) را بنا نهاد. هستة انحرافی بنیاسرائیل در این حکومت، جنب و جوش داشت. سلیمان(ع) با آن همه اقتدار، از بنیاسرائیل آزار میدید. تا بدانجا که ایشان را به سِحر و کفر متهم کردند! اما خداوند ساحر و کافر بودن آن حضرت را انکار کرده و می فرماید:
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ (بقره/102)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سِحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند، مگر اینکه از پیش به او میگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند. (بقره/102)
خواص اهل باطل یهود، مردم را در مسیر سحر و قدرت سازی در برابر قدرت سلیمان(ع) قرار میدادند. همة حرفشان این بود که چرا در حکومت سلیمان(ع)، ما که از بنیاسرائیل هستیم، اجازة بهرهوری نداریم؟ از حکومت سلیمان راضی نبودند، از این رو به محض اینکه حضرت سلیمان(ع) از دنیا رفت، حکومت حق نیز فرو پاشید.
مدتی پس از پایان دوران پر شکوه حکومت داود و سلیمان(ع)، دوباره یهود واپس میگراید و قدس را از دست میدهد. اما سازمان یهود به برنامهریزی جدیدی برای رسیدن به امیال خویش یعنی حاکمیت جهانی به مرکزیت قدس پرداختند. و زیرکان قوم خود را، با عناوین طبیب و ساحر به درون مراکز قدرت و دربار دولتهای منطقه نفوذ دادند![1]
نکته مهم تر این که تخریب مسجد الاقصی تکمیل پازل کابالیسم است که صهیونیسم با تمام توان در خدمت این جریان شبه عرفانی است!