تاریخچه تاسیس آل سعود_5
4. عبداللَّه بن سعود:
وی از سال 1229 تا 1234ق. حکومت کرد. با عبدالله بن محمد درگیری داشت و این دو در حال کشمکش با یکدیگر بودند؛ لذا فرصت آن را پیدا نکردند تا روش پدران خود را دنبال کنند.
الف: لشکر پاشا: در همین سال، پاشا لشکرهای زیادی از ناحیه قنفذه، از راه خشکی و دریا به نواحی تحت حکومتِ وهابیون گسیل داشت و توانست بر آن نواحی سیطره پیدا کند که بسیاری از وهابیون از ترس گریختند. پاشا در سال 1230ق. به طائف برگشت و بین او و وهابیون جنگهای خونینی درگرفت که به شکست قوای وهابی منتهی گشت و شهرهای تربه، بیشه و رینه به دست سپاه پاشا افتاد؛ جمع کثیری از وهابیون به قتل رسیدند و اهالی آن خلع سلاح شدند. پاشا سپس بر عسیر تسلّط یافت و آخرین مقاومت وهابیها را درهم کوبید، بعد از آن، به مکه آمد و از آنجا به قاهره بازگشت.( آل سعود ماضیهم و مستقبلهم، ص68)
ب: حملات به عراق
1. لونکریت در تاریخ العراقی مینویسد:
«در سال 1217ق. زمانی به کربلا هجوم بردند که اکثر ساکنان آن به زیارت نجفاشرف رفته بودند وهابیها با 12 هزار نفر به فرماندهی امیر سعود به کربلا حمله برد و بیش از سه هزار نفر از ساکنان آن را سر بریدند و خانهها و بازارها و اشیای حرم مطهر را غارت کرده، حتی کاشی های طلا را از روی دیوارها کنده و سپس ضریح امام حسین را ویران کردند.( موسوعة العتبات المقدسة، ج8، ص 273)
2. به نقل دیگر: وهابیان در این حمله پنج هزار نفر از ساکنان کربلا را کشته، ده هزار نفر را نیز مجروح کردند.
3. و به نقل دیگر در سال 1216ق، امیر سعود وهابی با نیرویی حدود بیست هزار نفر به کربلا یورش برده، در یک شب بیست هزار نفر را به قتل رسانید.( همان، ج 8، ص274)
کار آنان هرگز قابل توصیف و بیان نیست و در تاریخ از این هجوم، بهعنوان سنگینترین و وحشیانهترین حملات به سرزمین و مردم عراق یاد شده است.
درباره دفاع مردم در برابر وهابیها چنین نقل شده است:
1. در سال 1218ق. وهابیان به نجف اشرف حملهای شدید کردند ولی با شکست روبه رو شدند، چون به هنگام رسیدن به نجف، همة دروازهها بسته بود و همة مردم نیز بسیج شده بودند تا آخرین قطرة خون از شهر دفاع کنند. و جالب این است که فرماندهی این دفاع مقدس با آیة الله العظمی شیخ جعفر کاشف الغطا بود. شخص ایشان در این نبرد شرکت کردند و جمعی از علما نیز حضور داشتند.( ماضی النجف و حاضرها، ص231)
2. دفاع شهرهای جنوب: در سال 1221ق. وهابیها از چندین محور، از جمله محور نجف، به عراق حملهور شدند، ولی ساکنان شهرها از شهر زبیر تا سماوه با همکاری و کمک عشایر همپیمان خود، به دفاع برخاستند و تجاوزات سفاکان وهابی را به راحتی دفع کردند. ولی خطر شدید متوجه نجف اشرف شده بود، به طوریکه در آستانه ورود به شهر، ناگهان با ضد حملة مردم نجف اشرف روبه رو شده، شکست سختی را متحمل گردیدند.
3. البته حملات پی در پی وهابیان به نجف و استمرار آن باعث تشکل مردم و اهالی نجف شده بود؛ به گونهای که به گروهها و احزاب منسجم و منظمی درآمدند و به قصد دفاع از شهر مقدس و دور کردن خطر وهابیت، کاملاً متشکل شدند.
ج: هجوم به درعیه
در سال 1234ق. محمدعلی پاشا، لشکری را بارهبری فرزندش ابراهیم پاشا به حجاز فرستاد تا بر لانه فساد؛ یعنی درعیّه مستولی شود. ابراهیم پاشا با لشکر مجهّزش وارد مکه شد و از آنجا به طرف درعیّه حرکت نمود. وی تمام اراضی مکه را که وهابیون با ظلم و ستم به دست آورده بودند، از آنها باز پس گرفت، بدون این که مقاومتی در برابرش صورت گیرد. وی نیز دست به قتل عام وسیع وهابیون زد و بسیاری از آنها را به اسارت گرفت و غنایم زیاد و با ارزشی به دست آورد.( کشف الارتیاب، ص45)
سپس در سال 1234ق. به یکی از شهرهایی که در اختیار وهابیون بود، حمله برد و امیر آنجا را دستگیر کرد و سپس بر شقراء ـ که حاکمش عبداللهبن سعود بود ـ مسلّط گردید و حاکم از ترس، شبانه به درعیّه گریخت.
ابراهیم پاشا در ادامة فتوحات خود، به بزرگترین شهر وهابیها دست یافت و با فتح این شهر، دیگر فاصله چندانی با درعیّه نداشت. او با تمام نیروهایش به درعیّه یورش برد و قسمتی از آن شهر را در اختیار گرفت و بقیّه شهر را به محاصره درآورد.
جبران شامیه مینویسد: محاصره درعیّه 15 ماه طول کشید و همچنان کمکها به ابراهیم پاشا از مصر و بصره مدینه و... ادامه داشت.( کشف الارتیاب، ص45)
تا مادامی که این کمکها استمرار داشت، قبایلی که او را یاری میکردند و در لشکرش حضور داشتند، باقی ماندند. اواخر محاصره بود که عبدالله بن سعود تسلیم ابراهیم پاشا گردید، ابراهیم پاشا او را به عنوان اسیر و با ذلّت به قاهره و سپس به دستانه فرستاد. در قاهره او را در بازارها گردانیدند و بعد به دارش کشیدند. در جنگ درعیّه بسیاری از سران آل سعود و آل شیخ جان باختند و بسیاری هم به مصر تبعید شدند و بدین وسیله بساط اوّلین دولت وهابی برچیده شد.( آل سعود ماضیهم و مستقبلهم، ص 69)
ابراهیم پاشا در درعیّه هفت ماه رحل اقامت گزید و بعد از آن، دستور به ویرانی این شهر داد که تبدیل به شهر مردگان شد. سعودیها نیز در این میان بیست تن از نزدیکان شیخ؛ از جمله سه تن از برادران را از دست دادند. ابراهیم پاشا به قاهره و دستانه نامه نوشت که در این زد و خوردها 14 هزار نفر از وهابیون به قتل رسیدند و شش هزار نفر آنان اسیر گردیدند و در میان غنائم به دست آمده، شصت حلقه توپ وجود دارد.( تاریخ العربیّة السعودیة، ص131)
د: شکست و شادی؛ بعد از شکست آنان، در قاهره جشنهای باشکوهی برگزار گردید؛ توپها شلیک شد و مردم به آتشبازی پرداختند و فتحعلی شاه قاجار، پادشاه ایران، نامهای به محمدعلی پاشا نوشت و از او به خاطر سرکوب وهابیون قدردانی کرد.( تاریخ الجبرتی، ص636)
مرحوم مغنیه مینویسد: "ابراهیم پاشا دست به طغیان زد و شهری از شهرهای وهابی نبود که از دست لشکریان وی سالم بماند. وی اموال خاندان سعود و خاندان محمدبن عبدالوهاب را مصادر کرد و بسیاری از سران و زنان و اطفالشان را مجبور به جلای از وطن نمود و بسیاری را هم به مصر تبعید ساخت و این سزای جنایت وهابیها و خیانتی بود که در حقّ خدا و قرآن و پیامبر و سنت مرتکب گردیدند؛ و هر ظالمی به ظالمتر از خودش گرفتار میگردد.( هذه هی الوهابیة، ص129)
دوره دوم حکومت وهابیها
بعد از سقوط درعیّه به دست ابراهیم پاشا و فرار جمع زیادی از وهابیون، با مرگ ابراهیم پاشا، فراریها به شهر بازگشتند. از جمله کسانی که دوباره به شهر آمدند، عمربن عبدالعزیز، ترکی برادرزاده عبدالعزیز و مشاریبن سعود بودند.
این افراد دست به تعمیر خرابیهای شهر زدند و بدین ترتیب بسیاری از اهالی آن دوباره بازگشتند. مصریها از سلطه دوباره وهابیها نگران شدند؛ از اینرو لشکری به فرماندهی حسین بیگ ترتیب دادند و به درعیّه هجوم آوردند و حاکم آن را که مشاری بود، دستگیر نموده، او را تحت الحفظ به مصر فرستادند. اما وی در میان راه از دنیا رفت و بقیه افرادش گریختند و به قلعه ریاض پناه بردند. حسین بیگ سه روز آنجا را محاصره کرد. از طرفی چون آذوقهشان تمام شده بود، از حسین بیگ امان خواستند. حسین بیگ به آنها امان داد، در نتیجه همگی، به غیر از ترکی که شبانه از قلعه فرار کرد، خارج شدند و دست بسته به مصر رفتند.
سپاس